اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...
 
پاتوق من و تو
 
 

 

كوچك كه بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
 
 
اكنون كه بزرگيم چه دلتنگيم
 
 
كاش دلهامون به بزرگي بچگي بود
 
 
كاش همان كودكي بوديم كه حرفهايش
 
 
را از نگاهش مي توان خواند
 
 
كاش براي حرف زدن
 
 
نيازي به صحبت كردن نداشتيم
 
 
كاش براي حرف زدن فقط نگاه كافي بود
 
 
كاش قلبها در چهره بود
 
 
اما اكنون اگر فرياد هم بزنيم كسي نمي فهمد



  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...
 

 

 

 
بزرگ شده ايم از چشمهايمان اشك مي آيد!
 

 


  اون روزا يادش
بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه بوديم همه چشماي خيسمون رو ميديدن
 
 
بزرگ شديم هيچكي نميبينه
 
 
بچه بوديم تو جمع گريه مي كرديم
 
 
بزرگ شديم تو خلوت اشك مي ريزيم

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه بوديم راحت دلمون نمي شكست
 
 
بزرگ شديم خيلي آسون دلمون مي شكنه
 
 
بچه بوديم همه رو ۱۰ تا دوست داشتيم
 
 
بزرگ كه شديم بعضي ها رو هيچي
 
 بعضي هارو كم و بعضي ها رو بي نهايت دوست داريم
 

 


  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
 
بچه كه بوديم قضاوت نمي كرديم و همه يكسان بودن
 
 
بزرگ كه شديم قضاوتهاي درست و غلط باعث شد كه
 
 اندازه دوست داشتنمون تغيير كنه
 
 
كاش هنوزم همه رو
 
 
به اندازه همون بچگي ۱۰ تا دوست داشتيم

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه كه بوديم اگه با كسي
 
 
دعوا ميكرديم ۱ ساعت بعد از يادمون ميرفت
 
 
بزرگ كه شديم گاهي دعواهامون سالها تو يادمون مونده و
 
آشتي نمي كنيم
 

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه كه بوديم گاهي با يه تيكه نخ سرگرم مي شديم
 
 
بزرگ كه شديم حتي ۱۰۰ تا كلاف نخم سرگرممون نميكنه

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
 
بچه كه بوديم بزرگترين آرزومون داشتن كوچكترين چيز بود
 
 
بزرگ كه شديم كوچكترين آرزومون داشتن بزرگترين چيزه

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه كه بوديم آرزومون بزرگ شدن بود
 
 
بزرگ كه شديم حسرت برگشتن به بچگي رو داريم
 

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه كه بوديم تو بازيهامون همش اداي بزرگ ترها رو در مي آورديم
 
 
بزرگ كه شديم همش تو خيالمون برميگرديم به بچگي

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه بوديم درد دل ها را به هزار ناله مي گفتيم همه می فهميدند
 
 
بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم... هيچ
كس نمي فهمد

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
بچه بوديم دوستيامون تا نداشت

 

 


و دل خوش كرده ايم كه سكوت كرده ايم
 
 
سكوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
 
 
سكوتي را كه يك نفر بفهمد
 
 
بهتر از هزار فريادي است كه هيچ كس نفهمد
 
 
سكوتي كه سرشار از ناگفته هاست
 
 
ناگفته هايي كه گفتنش يك درد و نگفتنش هزاران درد دارد
 
 
دنيا را ببين ...

  اون روزا يادش بخير ؛ چه روزاي قشنگي بود ...

 
 
بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
 

نظرات شما عزیزان:

مریم
ساعت10:12---27 آذر 1389
چه دورانی این بچگی یادش بخیر

مجید
ساعت11:25---26 آذر 1389


سلام وبلاگت خوشمل بود ممنون اومدی منم اومدم


مجید
ساعت11:23---26 آذر 1389
سلام وبلاگت خوشمل بود ممنون اومدی منم اومدم

محسن
ساعت14:52---15 آذر 1389
سلام مریم جان
عاشق آهنگ وبلاگتم
خوب و مفید و جالب
حتما به مام سر بزن


غریبه
ساعت19:35---14 آذر 1389
سلام مریم جون مرسی از وبلاگ به این زیبایی مخصوصا دوران بچگی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : 14 آذر 1389برچسب:, :: 15:6 :: توسط : مریم

درباره وبلاگ
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ پر از تنهائی و چه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان بعد از آن هم پرواز...............
آخرین مطالب
نويسندگان

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 145
بازدید کل : 42087
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 47
تعداد آنلاین : 1



كد ماوس